ایرانی باشی تا بتوان خونت را ریخت
روایت انجمن اسلامی دانشگاه شریف از کارنامه جمهوری اسلامی: کافی است ایرانی باشی تا بتوان خونت را ریخت
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در بیانیهای که به مناسبت سالگرد
سرنگون شدن هواپیمای اوکراینی با شلیک موشک سپاه پاسداران صادر کرده، تاکید کرده است که مسئولان حکومت ایران «تلّی از جنایات بیپاسخ» را در کارنامه خود دارند.به گزارش رادیو فردا، در این بیانیه رفتار مسئولان حکومت ایران در قبال این رویداد «وقاحت» و «بیمسئولیتی» توصیف شده و آمده است که «یک عمر دروغ و نیرنگ و پنهانکاری و وقاحت پروارشان کرده که اکنون از عمق آن فاجعه، حتی خمی هم به ابرو نمیآورند».
نویسندگان این بیانیه خطاب به مسئولان حکومت نوشتهاند: «ما از شما بیزاریم؛ از عدم صداقت و دروغگوییتان، از بیمسئولیتی و بیتدبیریتان».
در بخش دیگری از این بیانیه با اشاره به رویدادهایی مانند بازداشتگاه کهریزک، مفقود شدن معترضان به حکومت، کشته شدن ندا آقاسلطان در اعتراضهای پس از انتخابات سال ۸۸ و کشته شدن کارگران معترضی چون محسن محمدپور در اعتراضهای آبان ۹۸، آمده است که «کافی است ایرانی باشی تا بتوان خونت را ریخت و از پاسخگفتن ابا کرد».
نویسندگان بیانیه با تاکید بر اینکه ایران به کشوری تبدیل شده است که «جان مردمانش، گوی چوگان زمین بازی آقایان است»، گفتهاند مخاطبی برای پیگیری و پرسشهای خود نیافتهاند.
در این بیانیه همچنین به فشارهای نهادهای امنیتی حکومت بر فعالان دانشگاهی و دانشجویان اشاره شده و آمده است: «چکمههای نهادهای امنیتی مختلف و تیغ برّان استبداد، شاهرگمان را نشانه رفته و راه را بر تنفس ما بسته است».
نویسندگان بیانیه همچنین از اینکه به عنوان بخشی از جامعه مدنی نتوانستهاند حکومت را در قبال «جنایات آشکار» و «گردنکشیها و قلدریها و خودکامگیها» پاسخگو کنند، از مردم ایران عذر خواستهاند.
خانواده قربانیان هواپیمای اوکراینی: از خون بچهها نمیگذریم
در پاسخ به دروغبافی روحانی در سالگرد جنایت سرنگون کردن هواپیمای اوکراینی، برخی خانواده قربانیان گفتند: از خون بچهها نمیگذریم
روزنامه شرق نوشت: این گزارش ضمن گرامیداشت خون جانباختگان پرواز 752 اوکراین، روایتی از رنجی است که در هیچ نقطهای از زندگی بازماندگان آنها متوقف نخواهد شد؛ رنج ازدسترفتن گرمی خانواده و آرزوهایی که بر باد رفت…
جایی در خیابان قیطریه تهران، در آپارتمانی در کمرکش کوچهای خلوت، سحرگاه روز 18 دیماه 1398 مادر آخرین بار دستان فرزندانش را گرفت و آنها را بوسید….بعد آنها به همراه پدر سوار آسانسور شدهاند و برای همیشه رفتهاند. از همان گرگومیش 18 دیماه، این آپارتمان در کمرکش کوچهای خلوت در خیابان قیطریه دیگر رنگوبوی زندگی نگرفت. مثل خانواده 175 نفر دیگری که سوار آن هواپیما شدند. دکتر زهرا مجد و دکتر محسن اسدیلاری، مثل تمام بازماندگان آن پرواز یک سال آزگار است که زندگی نکردهاند.
از همان صبحی که خواهر زهرا تلفن کرد و گفت یک هواپیما به مقصد اوکراین سقوط کرده، این خانه دیگر خانه نشد…؛ خانهای که قرار بود برای نوروز پر از گل و نقل و هلهله عروسی محمدحسین باشد، از همان ظهر هجدهم دیماه سیاهپوش شد
مادر و پدر جوانی که یکشبه دو فرزند از دست دادند، در آستانه یکسالگی این عزا، دوباره در این خانه را باز میکنند. خانهای که یک سال است دیگر خانه نیست و مادر دیگر حاضر نشد به آنجا پا بگذارد. روی مبلها کشیده شده و خانه بوی زندگی نمیدهد. حالا خانه آماده سالگرد عزای بچههاست. مثل خانه بقیه مسافران که این روزها سالگرد یکسالگی داغشان را برقرار میکنند.
این گزارش، شرححالی از رنج پدر و مادرهایی است که در آن پرواز فرزندانشان را از دست دادند. زهرا و محسن یکی از این پدر و مادرها هستند، آنها راوی این فقدان یکسالهاند. مثل پدر و مادر آرش، پدر و مادر پونه، پدر ریرا، پدر راستین، پدر و مادر سهند و سوفی و همه آنهایی که در این یک سال رنجی بالاتر از تصور را تجربه میکنند. آنهایی که یکشبه یک خانواده را از دست دادند. محمدحسین، مدالآور المپیاد شیمی و خواهرش به تورنتو رفته بودند تا در آنجا در رشته پزشکی ادامه تحصیل دهند. زینب 21 سال و محمدحسین فقط 23 سال داشت.
مادر چشمانش به نقطهای نامعلوم خیره است… هرازگاهی جملهای میگوید و ساکت میشود. ترجیعبند سخنانش این است: «درد ما تجمیعی است… هم بچههایمان را از دست دادیم… هم سه روز از علت سقوط بیخبر بودیم، هم از خودی خوردیم…
زهرا مجد نمیخواهد به این لحظات برگردد… دستهایش بهوضوح میلرزد و دیگر نمیتواند حرف بزند…
دکتر اسدیلاری میگوید: ما از طرف کسانی داغ دیدیم که به آنها اعتماد داشتیم، فرزندانمان آنها را امین میدانستند، حافظان امنیت بودند و همه اینها داغ است… از همه بیشتر اینکه این خون پاس داشته نشد، بیشتر از همه پاس داشته نشدن این خون، داغ نخبگی این بچهها آزارمان میدهد… در این پرواز نخبگانی بودند که حالا از دست رفتهاند… وسایلشان هرگز به دست ما نرسید. سؤالهای زیادی داریم… چطور عروسک در پرواز سالم مانده، ولی موبایلها و لپتاپهای بچههای ما که در آن پروژههایشان بود، عکسهایشان بود، سالم نمانده… از وسایل زینب و محمدحسین تنها یک کارت بیمارستانی و یک پاسپورت سوخته به ما تحویل دادند… پروژههای بچههای ما میراثشان بود و ما نمیدانیم لپتاپهایشان حالا کجاست… ما توقعات مشخصی داریم، بالاخره باید مسببان معرفی شوند، دادگاه عادلانه برگزار شود. در دادسرای نظامی ما بهشدت به این گفته یکی از فرماندهان معترض بودیم که گفته بود مسببان قبل از سالگرد معرفی میشوند و پرونده بسته خواهد شد. ما شکایت اصلیمان را پیش خدا میبریم، اما از خون بچهها هم نمیگذریم.
فیلم زیر: در جلسهای که در دادسرای نظامی تهران با حضور خانوادههای داغدار جانباختگان با قاضی دادسرای نظامی برگزار شد، پدر مریم ملک از جانباختگان هواپیمای اوکراینی، سخنرانی شجاعانهای کرد و از جمله خطاب به قاضی گفت:
«… چطور یک مشت آدم جنایتکار ممکن است در تحقیقات شرکت داشته باشند. چاقو چطور دستهٔ خودش را میبرد! چرا فرمانده هوافضای سپاه تا جنایتکاری که بهعنوان وزیر امور خارجه است از کار برکنار نشدند! استدعا میکنم همینجا دستور بدید من رو دستگیر کنند، اعدام کنند. من بعد از بچهام زندگی نمیخوام هیچی نمیخوام. ما از جان گذشتهایم. دریغ از کمترین راستگویی، برای غارت وسایل بچههای ما چی کار کردین…(فیلم زیر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر