۱۳۹۹ دی ۲۱, یکشنبه

 



عباس عبدی روزنامه نگار و تحلیلگر در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: خطر اصلی برای حکومت ایران کدام موضوع یا گروه یا کشور است؟ گرانی، فساد، بیکاری، آمریکا، اسراییل، براندازان، فضای مجازی، و… کدام یک از این‌ها خطر اصلی

هستند؟ به نظر بنده هیچ کدام این‌ها تهدید اصلی برای بقای حکومت نیستند. هر چند سه مورد اول مهم هستند، ولی باز هم مهم‌تر از آن‌ها وجود دارد.

وی نوشت: به نظرم خطر اصلی جای دیگری است. رای نمونه حکومت گذشته به دلیل فقدان شفافیت و آزادی، در شناخت عنصر خطرناک علیه خود اشتباه کرد. آن‌ها طی ۶ سال از ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۵ درگیر مبارزه بی‌امان علیه گروه‌های مسلح و چریکی بودند و در سال ۱۳۵۵ آخرین خانه‌های تیمی آنان را فتح کردند. همه را یا کشتند یا زندانی کردند.

مبارزه مسلحانه را بزرگ‌ترین دشمن و خطر علیه خود می‌دانستند و پس از فتح آخرین سنگر آن‌ها نفس راحتی کشیدند که گویی پیروز شده‌اند و جزیره ثبات ایران، در اقیانوس ناآرام خاورمیانه تاسیس شده است. غافل از اینکه فقط یک‌سال بعد از آن موفقیت، حکومت در سراشیبی رو به پایان خود قرار گرفت. چرا؟ چون متوجه وجود یک جریان آرام در زیر این اقیانوس مواج جامعه نبودند.

اسدالله علم در خاطرات خود به مواردی از این جریان اشاره می‌کند ولی گوش شنوایی برای آن نبود. آن جریان فاصله عمیقی بود که میان نسل جوان و رو به رشد با آن حکومت رخ داد. شاه همیشه می‌پرسید که این دانشجویان از ما چه می‌خواهند؟ در حالی که همه چیز را برای‌شان فراهم کرده‌ایم. وی متوجه این نکته نبود که دانشجویان می‌خواستند، خودشان باشند و تحت دستور این و آن نباشند.

گرچه شرایط امروز ایران با پیش از انقلاب به کلی تفاوت دارد و از بسیاری جهات قابل مقایسه نیستند، ولی از یک جهت می‌توان فرآیند مشابهی را دید و آن شکل‌گیری یک جریان متفاوت از ارزش‌های رسمی در نسل‌های جدید است. اگر هر ۱۰ سال را معرف یک نسل بگیریم، باید بگوییم که حتی نسل‌های دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ که امروز در زمره پدران جوان هستند، نیز با ارزش‌های رسمی در حال فاصله‌گذاری هستند، چه رسد به نسل‌های دهه ۱۳۸۰ و در آینده دهه ۱۳۹۰ که حتی نیاز به فاصله‌گذاری نیز ندارند، چون این‌ها متفاوت از این ارزش‌ها متولد و بزرگ می‌شوند.

توجه کنیم که اکنون بیش از ۴۰ سال است که فرزندان این کشور تحت تبلیغ و آموزش‌های متمرکز و شدید و نظارت‌های قابل دیدن قرار دارند. ۱۲ سال آموزش و پرورش و ۴۰ سال صدا و سیمای انحصاری فکر و ذهن آنان را تحت تاثیر قرار می‌داد، ولی نتیجه چه شده است؟ تقریبا هیچ اگر نگوییم منفی. این فرزندان حتی پدران و مادران و بزرگ‌تر خود را نیز تغییر می‌دهند، چه رسد به اینکه تحت تاثیر این آموزه‌های بسیط و کم‌عمق رسمی قرار گیرند.

آنان امروز پرسش‌هایی را مطرح می‌کنند که پدرا‌ن‌شان هم قادر به پاسخ دادن به آن‌ها نیستند چه رسد به ساختار رسمی که اصولا عقیده‌ای به پاسخ دادن ندارد. شکاف گسترده میان نسل‌های جدید با ارزش‌های رسمی در حال عمیق‌تر شدن است و هیچ راهی برای حل آن مگر به رسمیت شناختن این نسل وجود ندارد. آثار چنین شکافی را حتی میان روحانیون نزدیک به حکومت می‌توان دید که چگونه تحت تاثیر فرزندان و نوه‌های خود در حال فاصله‌گیری از ارزش‌های رسمی هستند.

مناسب است که این یادداشت را با این سخن دیوید هیوم به پایان برد که «حکومت تنها بر بنیان نظرات (مردم) استوار است. این قاعده کلی همان اندازه درباره استبدادی‌ترین و نظامی‌ترین حکومت‌ها صدق می‌کند که برای آزادترین و مردمی‌ترین آنها».

آیا همین کفایت می‌کند که روی نقشه جهان باشیم!

مدت ۱۰سال طول کشید تا ۱۵کشور آسیایی-اقیانوسیه بر سر یک پیمان تجاری به توافق برسند. هفته گذشته چین و چهارده کشور دیگر در پایان سی‌و هفتمین اجلاس آسِه ان (اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا) توافقنامه‌ای را برای شکل دادن بزرگ‌ترین بلوک تجارت آزاد در جهان امضا کردند؛ کشورهایی که یک‌سوم اقتصاد جهان را شامل می‌شوند.

علاوه براین‌که کشورهای بزرگی مانند چین و ژاپن و استرالیا عضو این پیمان هستند سایر کشورهای قدرتمند اقتصادی نظیر کره جنوبی و نیوزلند نیز در آن شرکت دارند.

گفته می‌شود این پیمان یکی از بزرگترین توافق‌های تجارت آزاد در تاریخ جهان است که زندگی دو میلیارد و دویست میلیون نفر از ساکنان کره زمین را تحت تاثیر قرار می‌دهد و ۳۰درصد تولید اقتصادی دنیا را در بر می‌گیرد.

عموم این کشورها ظاهراً از دوستان جمهوری اسلامی محسوب می‌شوند اما چرا آن را به جمع خود راه ندادند؟!

پیمان های منطقه‌ای در عصر حاضر چنان درجه پر اهمیتی یافته است که دیگر نمی‌توان بدون حضور در آنها به حیات اقتصادی معقول در جامعه جهانی ادامه داد. اما هیچ کشوری میلی و رغبتی برای نزدیکی و همکاری با حکومت اسلامی ایران را ندارد چون طینت توسعه‌طلبانه و تروریستی آن عملا راه مناسبات سالم اقتصادی را سد می‌کند.

اگر دیر بجنبیم از جهان حذف می‌شویم

سایت اقتصادنیوز در تهران در همین رابطه در مطلبی هشدارآمیز نوشت: سؤالی پیش روی تمدن ایرانی است: ایران بدون قرار گرفتن در شبکه مبادلات اقتصاد جهانی، بخشی از توافق‌های بین‌المللی برای قرار گرفتن در زنجیره ارزش جهانی، بدون آن‌که هیچ خط لوله، کریدور زمینی، هوایی یا دریایی از ایران بگذرد، بدون قرار داشتن بر سر مسیرهای تجاری مهم دنیا، بدون ارتباطات بانکی، بدون داشتن هیچ فرودگاه یا بندر مهم در مناسبات اقتصاد جهانی، بدون وارد شدن در شمار فزاینده معاهدات توسعه تجارت منطقه‌ای، چه عاقبتی خواهد داشت؟

آیا همین کفایت می‌کند که فقط روی نقشه جهان باشیم؟ آیا با ادامه این وضع از جهان معاصر حذف نخواهیم شد؟ در جهانی که حتی به نفت ما نیز دیگر نیازی ندارد، روی نقشه بودن کافی است؟ روی نقشه بودن و در مناسبات دنیای معاصر نبودن رضایت‌بخش است؟

دهه‌ها را از دست داده‌ایم، اما دیرتر بجنبیم، از جهان معاصر حذف شده و در جایی از تاریخ گم خواهیم شد. حالا که نیمه گم‌شده‌ایم، شصت میلیون نفر را نیازمند کمک معیشتی تشخیص داده‌اید، وقتی گم شویم…

چاره ای جز برقراری رابطه با آمریکا نداریم

معاون سابق وزیر امور خارجه در دوران خاتمی گفته: هیچ کشوری دغدغه تحریم شدن ایران را ندارد و چاره ای جز برقراری رابطه با آمریکا نداریم.

به گزارش سایت عصر ما، محسن امین‌زاده، در جلسه ای با عنوان “ضرورت تنش زدایی در روابط جمهوری اسلامی و آمریکا”، ضمن هشدار به خامنه ای و پااسدارانش گفت: ایران بعد از انقلاب در تعامل با جامعه جهانی و در مواجهه با آمریکا دوره های گوناگونی را طی کرده است. در دوران جنگ سرد با وجود ماجراجویی های که ایران انقلابی داشته است، کشورهای غربی و امریکا در واکنش به این رفتار ایران به شکلی بردبارانه عمل می کرده اند تا ایران به سمت بلوک شرق و اتحاد شوروی کشیده نشود. ولی امروز دیگر جمهوری اسلامی نمی تواند با آرزوی تکرار وضعیتی مانند دوران جنگ سرد رفتاری مشابه آن دوران با جامعه جهانی و آمریکا داشته باشد.

وی افزود: مسئله دیگر این است که ده سال پیش تهدید توقف کامل صدور نفت ایران می توانست بحران اقتصادی در جهان ایجاد کند؛ اما امروز چنین نیست. نفتی که تا دیروز سلاح کشورهای خاورمیانه بود و تصمیم کشورهای نفتی روی تصمیمات آمریکا و اروپا نیز اثر می گذاشت و آنها را به انفعال می کشاند، امروز هیچ کاربرد راهبردی در مقابل آمریکا و غرب ندارد.

این دیپلمات سابق افزود: موضوع قابل توجه دیگر این است که اقتصاد ایران زمانی توسط ترامپ تحریم شد که تقریبا از همه جای اقتصاد جهان منفصل شده بود. و هیچ کشور موثری در جهان با ایران ارتباط اقتصادی نداشت و هیچکس از تحریم ایران متضرر نشد. در واقع هیچکس جز ایران از تحریم ایران متضرر نشد. با چنین شرایطی آیا ایران می تواند دوام بیاورد و مسیر توسعه خود را دنبال کند؟ تجربه نشان می دهد که با تحریم های آمریکا امکان پذیر نیست. این وضعیت به شکلی است که هر روز ایران را در وضعیت بدتری به لحاظ اقتصادی قرار می گیرد.

وی افزود: امروز ایران در موقعیت اقتصاد فروپاشیده ای قرار دارد و اقتصاد ایران هر روز می تواند فروپاشیده ترشود. اقتصاد ایران ظرفیت های بسیار بزرگی داشته اما سقوط آزاد جایگاه اقتصادی ایران در سطح جهان تکان دهنده است و موقعیت نازل کنونی اقتصاد ایران خلاف شان ملت ایران است و همین سهم اندک نیز در معرض فروپاشیدگی بیشتر است.

وی گفت: باید بدانیم که بدون کاهش بحران در روابط جمهوری اسلامی و آمریکا هیچ کشوری با ایران همکاری اقتصادی نخواهد کرد. در وضعیت فعلی هیچ کشوری از جمله چین و عراق و هند و روسیه هم با ایران همکاری اقتصادی نمی کنند. حتی پول های بلوکه شده ایران در بانک های کشورهایشان را هم پس نمی دهند. چینی ها هم همه چیز را منوط به کاهش تنش میان ایران و آمریکا می کنند و می گویند که شما اول باید مشکلاتتان را با امریکا حل کنید و بعد برای همکاری های اقتصادی گسترده با هم تفاهم کنیم. هیچ کشوری حاضر نیست در وضعیت بحران روابط ایران و آمریکا با ایران همکاری کند.

منتشرشده در اخبار | دیدگاه‌ها برای منبع داخلی: خطر اصلی برای حکومت ایران کجاست؟بسته هستند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  دادگاه تجدیدنظر؛ بنجامین بریر به ۸ سال و ۸ ماه حبس محکوم شد خبرگزاری هرانا – شعبه ۷