بر اساس این گزارش، رسیدگی به این پرونده از ۸ سال قبل در پی گزارش کشف جسد مردی ۷۰ ساله در خانه ویلاییاش آغاز شد.
این مرد که فریدون نام داشت به
تنهایی زندگی میکرد و خانوادهاش ساکن یکی از کشورهای اروپایی بودند. جسد این مرد را که پسر برادر او پیدا کرده بود، در جریان تحقیقات عنوان کرد: عمویم مرد پولداری بود. معمولاً من تلفنی با او در تماس بودم و گاهی هم به دیدنش میآمدم. چند باری با تلفن همراه و منزلش تماس گرفتم، اما جواب نداد، نگرانش شدم و به در خانهاش آمدم. هر چقدر در زدم او در را باز نکرد، کلیدساز آوردم و وقتی در را باز کردیم با جسد او داخل پذیرایی خانهاش روبهرو شدیم.بررسیها نشان میداد افرادی با باز کردن گاوصندوق مرد تاجر، مقدار زیادی دلار، جواهر، پول نقد و عتیقهجات را به سرقت بردهاند.
بررسیها برای شناسایی و دستگیری عوامل ادامه داشت تا اینکه با گذشت ۵ سال از مرگ وی، تیم جنایی با خبر شدند اموال مقتول با جعل اسناد واگذار شده است.
بنابراین ۳ مرد جوان بهنامهای ابراهیم، فرامرز و ایرج که اسناد را جعل کرده بودند شناسایی شدند. در ادامه مشخص شد زن جوانی که خواهر نامزد ابراهیم بوده به خانه مرد ۷۰ ساله رفت وآمد داشته است.
بنابراین با این فرضیه که این افراد در ارتکاب قتل نقش دارند دستگیر شدند و در بازجوییها به قتل مرد تاجر اعتراف کردند.
ابراهیم در شرح ماجرا گفت: من اهل یکی از شهرهای غربی ایران هستم و چند سال قبل برای کار به تهران آمدم و خانهای در مرکز تهران اجاره کردم. مدتی بعد هم با دختر جوانی بهنام مژگان نامزد کردم. یک شب که دو نفر از دوستان قدیمیام بهنام ایرج و فرامرز برای شام به خانهام آمده بودند، فرامرز از خواهرم شادی خواستگاری کرد. شادی در خانه پیرمرد ثروتمندی کار میکرد. او شرط ازدواجش را سرقت از خانه ویلایی پیرمرد تعیین کرده بود.
او ادامه داد: آن روز ابتدا دو خواهر به خانه آن مرد رفتند و در را باز گذاشتند که در پی آن ما ۳ نفر وارد خانه شدیم، دست و پای مرد تاجر را با طناب بستیم و دهانش را هم چسب زدیم. قصد قتل او را نداشتیم، اما پس از سرقت متوجه شدیم که او خفه شده است.
بعد از آن هم پول و جواهرات این مرد و اسناد و مدارکش را به سرقت بردیم. پس از تقسیم پولها و طلاها قرار شد اسناد را زمانی که آبها از آسیاب بیفتد جعل کنیم و اموالش را بفروشیم که دستگیر شدیم.
در ادامه مشخص شد متهم اصلی پرونده ایرج است. با تکمیل تحقیقات، متهمان در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفته و به دفاع از خود پرداختند.
با توجه به درخواست اولیای دم برای اعدام، متهم اصلی محکوم به اعدام شد و ۲ و خواهر و دو متهم دیگر به زندان و رد مال محکوم شدند.
با گذشت ۸ سال از این واقعه، پرونده برای اجرای حکم به دادسرای امور جنایی تهران ارجاع شد؛ در حالی که متهم در چند قدمی چوبه دار قرار داشت، چندین جلسه صلح و سازش برگزار شد.
در نهایت اولیای دم به بخشش رضایت دادند و عنوان کردند: از آنجایی که محکوم در تماسهایی که از زندان با ما داشته ابراز پشیمانی کرده است، او و محکومان دیگر پرونده را میبخشیم.
این در حالی بود که مشخص شد متهم و نامزدش در زندان رجاییشهر با یکدیگر عقد کردهاند و با توجه به بخشش اولیای دم، آنها زودتر از موعد مقرر از زندان آزاد شده و زندگی دوباره ای را آغاز خواهند کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر