۱۳۹۹ خرداد ۱۶, جمعه

 


  ماهنامه سیاسی و مدنیقدرت حق

نشریه مستقل هواداران حقوق بشر

ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و ... ) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.

 

برای آگاهی در زیر چند ماده از اعلامیه جهانی حقوق بشر را اعلام می کنیم

 

ماده 1: همه آزاد و برابر بدنیا آمده اند

تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.

ماده 2: عدم تبعیض

هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز، خصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هرعقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است، بهره مند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد. گواه این کشور مستقل، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده باشد.

ماده 3: حق حیات برای همه

هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد.

ماده 4: برده داری ممنوع

احدی را نمی توان در بردگی نگه داشت و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است

تبعیض علیه زنان در ایران

حلیمه حسن سوری

قوانین نا برابر مرد حاکم بر زن می باشد که زنان با تلاششان میتوانند به برابری زن و مرد دست یابند

تغییر برای برابری : کمپین یک میلیون امضا، خواهان تغییر تمامی قوانینی است که به خاطر جنسیت زنان آنان را مورد تبعیض قرار داده اند. مهمترین قوانینی که فعالان این کمپین به آن اعتراض دارند عبارت اند از

قوانین مربوط به ازدواج، طلاق، سرپرستی فرزندان، سن مسئولیت کیفری، ارث، دیه، تابعیت ،شهادت و قوانین حامی قتلهای ناموسی.

1 . ازدواج

سن ازدواج:

ماده 1041قانون مدنی : عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13 سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن 15 سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح.

اجازه ازدواج برای دختران و زنان

ماده 1043 قانون مدنی: نکاح دختر باکره اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر یا جد پدری او است و هرگاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت دختر می تواند با معرفی کامل مردی که می خواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده پس از اخذ اجازه دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید.

ماده1044قانون مدنی: در صورتی که پدر یا جد پدری در محل حاضر نباشند و استیذان از آنها نیز عادتاً غیر ممکن بوده و دختر نیز احتیاج به ازدواح داشته باشد، وی می تواند اقدام به ازدواج نماید.

تبصره: ثبت این ازدواج در دفتر خانه منوط به احراز موارد فوق در دادگاه مدنی خاص می باشد.

ماده 1060 قانون مدني: ازدواج زن ايراني با تبعه خارجه درمواردي هم كه مانع قانوني ندارد موكول به اجازه خصوص از طرف دولت است.

مهریه: ماده1082: به مجرّد عقد زن مالک مهر می شود و می تواند هر نوع تصرّفی که بخواهد در آن بنماید

ریاست خانواده:ماده 1105 قانون مدنی: در روابط زوجین ریاست خانواده از خصایص شوهر است.

نفقه: ماده 1106: در عقد دائم نفقه زن به عقده شوهر است

تمکین:ماده 1108: هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت( رابطه جنسی) امتناع کند مستخق نفقه نخواهد بود.

اقامتگاه: ماده1005قانون مدنی: اقامتگاه زن شوهر دار همان اقامتگاه شوهر است معذلک زنی که شوهر او اقامتگاه معمولی ندارد و همچنین زنی که با رضایت شوهر خود و یا با اجازه محکمه مسکن علیحده اختیار کرده می تواند اقامتگاه شخصی علیحده نیز داشته باشد

ماده 1114: زن باید در منزلی که شوهر تعیین می کند سکنی نماید(اقامت کند) مگر آکه امکان تعیین منزل به زن داده شده باشد.

اشتغال: ماده 1117 قانون مدنی: شوهر می تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.

ماده 1114 قانون مدنی:زن باید در منزلی که شوهر تعیین می کند سکنی نماید مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.

اجازه خروج از کشور: بند 3 ماده 18 قانون گذرنامه: موافقت کتبی شوهر در مورد مسافرت.... تا پایان اعتبار گذرنامه معتبر است ماده 12 آیین نامه قانون گذر نامه شوهر در صورت پشیمانی از اجازه خروج همسرش باید کتباً درخواستش را همراه با مدارک مربوط به ازدواج به مسؤلان مربوطه تسلیم کند.

انحلال عقد ازدواج

الف- فسخ نکاح: ماده 1122قانونی مدنی: عیوب زیر در مرد که مانع از ایفای مظیفه زناشویی باشد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود:

1- خصاء(اختگی)

2- عنن(ناتوانی جنسی)

3- مقطوع بودن آلت تناسلی

ماده 1123قانونی مدنی: عیوب ذیل در زن موجب فسخ برای مرد خواهد بود:

1- قرن( وجود استخوان در واژن که مانع رابطه جنسی شود)

2- جذام

3- برص(بیماری پیسی)

4- افصا( یکی بودن مجرای اداری و واژن)

5- زمین گیری

6- نابینایی از هر دو چشم

2 . طلاق : طلاق مرد: ماده 1133 قانون مدنی:مرد می تواند با رعایت شرایط مقررات (پرداخت مهریه و اجرت المثل) در این قانون با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق همسرش را بنماید.

لازم به ذکر است مرد می تواند با پرداخت مهریه هر موقع دلش خواست بدون نیاز به اثبات تقصیر زن در دادگاه او را طلاق دهد.

طلاق زن : ماده 1129 قانون مدنی: در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه زن می تواند برای طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر را اجبار به طلاق می نماید همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه.

ماده 1130قانون مدنی: در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و هرج زوجه باشد، وی می تواند به حاکم مراجعه و تقاضای طلاق کند، چنانچه عسر و هرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می شود.

تبصره: عسر و هرج موضوع این ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعیتی که ادامه زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد و موارد ذیل در صورت احراز توسط دادگاه صالح از مصادیق عسر و هرج محسوب میگردد.

1- ترک زندگی حانوادگی توسط زوج حداقل به مدت 6 ماه متوالی یا 9 ماه متناوب در مدت یکسال بدون عذر موجه.

2- اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر و یا ابتلا وی به مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورده و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده استدر صورتی که زوج به تعهد خود عمل ننماید و یا پس از ترک مجددا به مصرف موارد مذکور روی آورد بنا به در خواست زوجه، طلاق انجام خواهد شد.

3- محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر.

4- ضرب و شتم یا هر گونه سورفتار مستمر زوج که عرفا با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد.

5- ابتلا زوج به بیماری های صعب العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه صعب العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید. لازم به ذکر است زن باید تمامی موارد بالا را در دادگاه با مدرک یا شهود به اثبات برساند.

3 .  سرپرستی و حضانت فرزندان: ولایت: ماده 1180 قانون مدنی: طفل صغیر،تحت ولایت قهری (سرپرستی) پدر و جد پدری خود می باشد و همچنین طفل غیررشید یا مجنون در صورتی که عدم رشد یا جنون او متصل به صفر باشد.

ماده1181قانون مدنی : هر یک از پدر و جدپدری، نسبت به اولاد خود ولایت دارند.

ماده1183قانون مدنی: در کلیه امور مربوط به اموال و حقوق مالی مولی علیه، ولی ، نماینده قانونی او می باشد.

ماده 16 قانون ثبت احوال مصوب 1355: اعلام و امضاء دفتر ثبت كل وقايع (براي صدور شناسنامه) به ترتيب به عهده اشخاص زير خواهد بود:1- پدر 2) جد پدري 3) مادر در صورت غيبت پدر و...

حضانت: ماده 1169قانون مدنی: برای حضانت و نگهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می کنند، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است.

تبصره: بعد از هفت سالگی در صورت حدوث اختلاف حضانت طفل با رعایت مصلخت کودک به تشخیص دادگاه می باشد.

ماده 1170قانون مدنی: اگر مادر در مدتی که حضانت طفل با اوست مبتلا به جنون شود یا به دیگری شوهر کند حق حضانت با پدر خواهد بود.

قیمومیت: ماده 1218قانون مدنی: برای اشخاص زیر قیم تعیین می شود. برای صغار(کودکان نابالع) که ولی خاص(پدر و جد پدری) ندارند.

ماده 1233 قانون مدنی:زن نمی تواند بدون رضایت شوهر خود سمت قیمویت را قبول کند.

4 . چندهمسری: ماده1048 قانون مدنی : جمع بین دو خواهر ممنوع است اگر چه به عقد منقطع باشد.

ماده 1049 قانون مدنی: هیچ کس نمی تواند دختر برادر زن یا دختر خنواهر زن خود را بگیرد مگر با اجازه زن خود.

ماده 900 قانون مدنی: فرض( سهم) دو وارث ربع ترکه( یک چهارم ترکه) است:

- زوجه یا زوجه ها در صورت فوت شوهر بدون اولاد.

ماده 901 قانون مدنی: ثمن(یک هشتم)، فریضه زوجه یا زوجه هاست در صورت فوت شوهربا داشتن اولاد.

5 . سن مسئولیت کیفری: تبصره1 ماده 1210 قانون مدنی: سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری(14 سال و 6 ماه شمسی) و در دختر 9 سال تمام قمری(8 سال و 9 ماه شمسی) ا

ماده 49 قانون مجازات اسلامی:اطفال در صورت ارتکاب جرم مبری از مسئولیت کیفری هستند و تربیت آنان با نظر دادگاه به عهده سرپرست اطفال و عندالقتضا کانون اصلاح و تربیت اطفال می باشد.

تبصره یک: منظور از طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد.

6 .  تابعیت: بند 2 ماده 976 قانون مدنی: اشخاص ذیل تبعه ایران محسوب می شوند: کسانی مه پدر آنها ایرانی است اعم از اینکه در ایران یا در خارجه باشند....5- کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارج است بوجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به 18 سال تمام لااقل یکسال دیگر در ایران اقامت کرده باشند والا قبول شدن آنها به تابعیت ایران بر طبق مقرر خواهد بود که مطابق قانون برای تحصیل تابعیت ایران مقرر است. 6- هر زن تبعه خارجی که شوهر ایرانی اختیار کند...

ماده 986قانون مدنی : زن غیر ایرانی که در نتیجه ازدواج ایرانی می شود می تواند بعد از طلاق یا فوت شوهر ایرانی به تابعیت اول خود رجوع نماید مشروط بر اینکه وزارت امور خارجه را کتبا مطلع کند، ولی هر زن شوهر مرده که از شوهر سابق خود اولاد دارد نمی تواند مادام که اولا او به سن 18 سال تمام نرسیده باشد از این حق استفاده کند و در هر حال زنی که مطابق این ماده تبعه خارج می شود حق داشتن اموال غیر منقوله را نخواهد داشت مگر در حدودی که این حق به اتباع خارجه داده شده باشد... تبصره 2 ماده 987: زنهای ایرانی که بر اثر ازدواج تابعیت خارجی را تحصیل می کنند حق داشتن اموال غیر منقول را در صورتی که موجب سلطه اقتصادی خارجی گردد ندارند.

7 . دیه : ماده 294 قانون مجازات اسلامي:ديه مالي است كه به سبب جنايت بر نفس يا عضو به مجني عليه يا به ولي يا به اولياء دم او داده مي شود.

ماده 300قانون مجازات اسلامي:ديه قتل زن مسلمان خواه عمدي خواه غير عمدي نصف ديه مرد مسلمان است.

ماده 301قانون مجازات اسلامي:ديه زن و مرد يكسان است تا وقتي كه ديه به ثلث ديه كامل برسد در آن صورت ديه زن نصف ديه مرد است.

بند 6ماده 487قانون مجازات اسلامي: ديه جنين كه روح در آن پيدا شده است اگر پسر باشد ديه كامل و اگر دختر باشد نصف ديه كامل و اگر مشتبه باشد سه ربع ديه كامل خواهد بود.

.ارث : ماده 899 قانون مدنی: فرض(سهم) سه وراث نصف ترکه است.

شوهر در صورت نبودن اولاد برای متوفی اگرچه از شوهر دیگر باشد

ماده 900 قانون مدنی: فرض( سهم) دو وارث ربع ترکه( یک چهارم ترکه) است:

1- شوهر در صورت فوت زن با داشتن اولاد

2- زوجه یا زوجه ها در صورت فوت شوهر بدون اولاد.

ماده 907 قانون مدنی: اگر متوفی ابوین نداشته و یک یا چند نفر اولاد داشته باشد ترکه به طیق ذیل تقسیم می شود:... اگر اولاد متعدد باشد و بعضی از آنها دختر و بعضی از آنها پسر، پسر دو برابر دختر می برد.ماده 906قانون مدنی: .... اگر پدر و مادر میت هر دو زنده باشند مادر یک ثلث و پدر دو ثلث می برد.

ماده 949قانون مدنی: در صورت نبودن هیچ وارث دیگر بغیر از زوج یا زوجه، شوهر تمام ترکه زن متوفات خود را می برد لیکن زن فقط نصیب خود را و بقیه ترکه شوهر در حکم مال اشخاص بلاوارث و تابع ماده 866 خواهد بود.

ماده 946: زوج (شوهر) از تمام زوجه ارث می برد لیکن زوجه (زن) از اموال ذیل:

1-از اموال منقول از هر قبیل که باشد.

2-از ابنیه و اشجار

ماده 947قانون مدنی:زوجه از قیمت ابنیه و اشجار ارث می برد و نه از عین آنها و طریقه تقویم آن است که ابنیه و اشجاربا فرض استحقاق بقا در زمین بدون اجرت تقویم می گردد.

9. قوانینی که از قتل های ناموسی حمایت می کند

ماده 220 قانون مجازات اسلامي: پدر يا جد پدري كه فرزند خود را بكشد قصاص نمي شود و به پرداخت ديه قتل به ورثه مقتول و تعزير محكوم خواهد شد.

ماده 630 قانون مجازات اسلامی: هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد می تواند در همان حال آنان را به قتل برساند و در صورتی که زن مکره باشد ( به اجبار تن به عمل جنسی داده باشد) فقط مرد را می تواند به قتل برساند. حکم ضرب و جرح نیز در این موارد مانند قتل است.

9 . .شهادت (گواهی دادن) : ماده 495 قانون مجازات اسلامی: دیه مربوط به بینایی در صورت اختلاف بین متخلف و کسی که تخلفی بر او روا شده است، با گواه دو کارشناس مرد یا یک کارشناس زن به این که بینایی از بین رفته و دیگر بر نمی گردد.... ثابت می شود.

ماده 230 قانون آیین دادرسی دادگاه عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1370، در دعاوی مدنی ( حقوقی) تعداد و جنسیت گواه، همچنین ترکیب شاهدان با سوگند به ترتیب ذیل است:

الف) اصل طلاق و اقسام آن و رجوع در طلاق و نیز دعاوی غیر مالی از قبیل مسلمان بودن، بلوغ، جرح تعدیل، عفو از قصاص، وکالت، وصیت یا گواهی: با حضور دو مرد قابل اثبات است. در واقع زنان در این امور نمی توانند شهادت دهند.

ب) دعاوی مالی یا آنچه که مقصود از آن مال است از قبیل دین، ثمن مبیع( خرید و فروش)، معاملات وقف، اجاره، وصیت به نفع مدعی، عصب، جنایات خطایی و شبه عمد که موجب دیه است با گواهی: دو مرد، یا یک مرد و دو زن اثبات است.

ج) دعاوی که اطلاع از آن ها معمولا در اختیار زنان است از قبیل ولادت، رضاع، بکارت و عیوب درونی زنان با گواهی: چهار زن، یا دو مرد، یا یک مرد و دو زن قابل اثبات است.

د) اصل ازدواج با گواهی: دو مرد و یا یک مرد و دو زن قابل اثبات است.

ماده 74 قانون مجازات اسلامی: زنا چه موجب حد جلد باشد و چه موجب حد رجم با شهادت 4مرد عادل يا سه مرد عادل و2 زن عادل ثابت ميشود.

ماده 76قانون مجازات اسلامی : شهادت زنان به تنهايي يا به انضمام شهادت يك مرد عادل زنا را ثابت نمي كند بلكه در مورد شهود مذكور حد قذف طبق احكام قذف جاري مي شود (حد قذف يعني 80 ضربه شلاق در مرد زناني كه به تنهايي يا به جاي سه مرد تنها با يك مرد به دادگاه بيايند و در مورد زنا شهادت بدهند صادر مي شود) .

ماده قانون مجازات اسلامی119:شهادت زنان به تنهايي يا به ضميمه مرد لواط را ثابت نمي كند .

ماده 128:راه هاي ثبوت مساحقه (همجنس گرایی زنان) در دادگاه همان راه هاي ثبوت لواط است (يعني با شهادت 4 مرد)

ماده 137قانون مجازات اسلامی:قوادي با شهادت دو مرد عادل ثابت مي شود.

10 دیگر قوانین تبعیض آمیز

سنگسار: ماده83 قانون مدنی: حد زنا در موارد زیر رجم(سنگسار) است.

-  زنای مرد محصن( متاهل) و زنای زن محصنه( متاهل) با مرد بالغ.

پوشش اجباری: تبصره 638 قانون مجازات اسلامی:زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.

شرط رییس جمهور بودن در ایران: اصل 115 قانون اساسی: رییس جمهور از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط باشند انتخاب گردد.....

بررسی سند 2030 یونسکو

مصطفی حاجی قادری مرحومی

سند جهانی توسعه پایدار ۲۰۳۰ با موضوع ارتقای سطح آموزش و افزایش کیفیت آموزش ،یکی از اسنادی است که در تصویب نامه /۷۶۴۰۳ /۵۲۹۱۳ مورخ ۲۶ شهریور۱۳۹۵ میان هیات دولت جمهوری اسلامی و یونسکو به امضا رسید و ، یکی از اسنادی است  تعهد آور ایران در  صحنه بین الملل  میباشد.رهبران کشورهای عضو سازمان ملل متحد ، در سپتامبر۲۰۱۵ در اجلاس عالیرتبه این سازمان متعهد شدند تا اهداف دستور کار جهانی توسعه پایدار۲۰۳۰ را که نتیجه یک فرآیند گسترده مشورتی در سطح جهانی بود، در سیاستگذاری کلان ملی خود از اول ژانویه ۲۰۱۶ را اجزایی کنند.

این دستور کار دارای ۱۷هدف و۱۶۹ هدف ویژه است.

یونسکو که بعنوان یک نهاد بین المللی در امر آموزش شناخته میشود، اجرای هدف چهارم توسعه را بر عهده دارد که به سوی آموزش ، یادگیری مادام العمر با کیفیت ، برابری و فراگیر بودن برای همه مطابق ” سند توسعه پایدار۲۰۳۰ ” قدم بردارند.این سند جهانی سه نقش ” هدایت و هماهنگی“ ، ” نظارت و گزارش دهی ” و ” ارتقای ظرفیت کارشناسی دولتها ” را در این سند مد نظر قرار داده است . این موضوع در سی و هشتمین کنفرانس عمومی یونسکودر نوامبر۲۰۱۵ به تصویب رسید.

اما نکته مهم در این سند ، وجود دامنه های فراگیری چون ” اشتغال و توسعه مهارتها ”، ” آموزش عالی ” ، ” آموزش سلامت و بهداشت ” ، ” آموزشهای اجتماعی ” و ” شهروندی ” را هم هدف قرارداده است.

اهداف مورد نظر درسند۲۰۳۰ مطابق پیش نویس

این سند پیش نویس اهداف مختلفی را دنبال خواهد کرد که عبارتند از:

آموزش ابتدایی ، متوسطه ، سنجش و ارزیابی کیفیت یادگیری ، مراقبت اول کودکی ، آموزش دبستانی و ابتدایی ، آموزش فنی و حرفه ایی و مهارتی ، آموزش عالی مهارتی متوسطه ، دسترسی به آموزش عالی با کیفیت برابر، برابر سازی فرصتهای آموزش و اجتماعی برای زنان و دختران ، دسترسی برابر اقشار آسیب پذیر به آموزش ، آموزش توسعه پایداردر آموزش عالی ، آموزش سلامت و شیوه های زندگی سالم و بهداشتی، توسعه همکاریهای علمی و بین المللی، آموزش عالی، تربیت معلم ، انجمن های علمی و سازمان های مردم نهاد و آموزش ۲۰۳۰

برخی معیارهایی که کشورها مطابق سند ۲۰۳۰  باید انجام دهند

-تقویت کارآیی و کارآیی موسسه آموزشی ، راهبردی و حاکمیت مدارس از طریق افزایش مشارکت جوامع ، از جمله جوانان و والدین در مدیریت مدارس

-اختصاص منصفانه تر منابع در بین مدارس محروم از نظر اجتماعی اقتصادی ومدارسی که از مزایای اجتماعی و اقتصادی بهره مند هستند

-ترویج آموزش های دو زبانه و چند زبانه در جوامع چند زبانه

-شناسایی موانعی که کودکان و جوانان آسیب پذیر را از دسترسی به برنامه های آموزشی کیفی دور نگه میدارد و تصمیم گیری موثری برای رفع آن مطرح گردد.

-فراهم آوردن آموزش از راه دور، آموزش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی ، دسترسی به فناوری های مناسب و زیر بنا های مناسب و ضروری برای تسهیل فضای یادگیری در منازل و مناطق جنگی ودورافتاده به ویژه برای دختران ، زنان ، پسران و جوانان آسیب پذیر و سایر گروه های به حاشیه رانده شده.

-حمایت از رویکردی جامع برای مقاوم سازی مدارس در مقابل تاثیر گذاری بلایای طبیعی

تعریف آموزش کیفی از نگاه یونسکو

سند ۲۰۳۰ شش جنبه ، کرامت انسانی ، مردم ، کره زمین ، سعادت ، برابری و مشارکت را در بر میگیرد و به آموزش بعنوان وسیله ای برای تربیت شهروند جهانی تلاش میکند .

یونسکو آموزش کیفی را ” استفاده آموزش از فناوری اطلاعاتی ” وآموزش کیفی را شامل:

آموزشهای مدنی به ویژه آشنایی با مفاهیم جقوق بشر ، دموکراسی ، فرصت برابری آموزشی دختران و پسران(برابری جنسیتی) ، آموزشهای مشترک جهانی ، بهبود منابع مادی وانسانی به منظور ارتقای کیفیت زندگی تعریف میکند.امروزه به واسطه ” جهانی شدن ” سرنوشت تمامی افراد ، سازمانها و حکوکتها بیش از پیش به یکدیگر گره خورده و تاثیرات این فرآیند بر تمامی حوزه های فعالیت بشری ، غیر قابل انکار است.

اگر بپذیریم که استفاده کنونی از منابع موجود در جهان و در سطح ملی ، غیر منصفانه و غیر قابل قبول است و شکاف فقیر و غنی (از همه جنبه ها) وسیع و وسیع ترمی شود ، باید چاره ایی اندیشید.

آموزش و تربیت شهروند جهان (به ویژه کودک و نوجوان) به عنوان فردی که خواهان تبدیل شدن جهان:

 به مکانی سرشار از عدالت، برابری ، صلح و توسعه پایدار، احترام و پاسداشت تنوع و گوناگونی نژادی ، قومی ومذهبی و میباشد.

مارتین آلبرو جهانی شدن را چنین تعریف می کند:

” به همه جریاناتی اطلاق میشود که با آن همه ی مردم جهان در یک جامعه جهانی در حال تعامل هستند .“

آنتونی گیدنز جامعه شناس شهیر نیزجهانی شدن را ” عمیق شدن روابط اجتماعی در سطح وسیع بطوری که فاصله ها نامحسوس می شوند . " بیان می کند.آکسفام ، کنفدراسیون متشکل از۱۵ سازمان که در۹۸ کشور جهان در سراسر جهان برای پیدا کردن راه حل های پایدار برای فقر و بی عدالتی فعالیت می کند ، ویژگیهای شهروند جهانی را چنین بر می شمرد:

-نسبت به جهان وسیع تر آگاه است.

-به تفاوتها و گوناگونی ها احترام میگذارد.

-داری فهم است.

-از بی عدالتی اجتماعی منزجر و خشمگین است.

-در طیف وسیعی از سطح محلی تا جهانی مشارکت و فعالیت میکند.

-خواهان اقدام برای تبدیل شدن جهان به مکانی پایدار است.

-مسِئولیت اعمال خود رابرعهده میگیرد.

با در نظر گرفتن آنچه ذکر شد و بررسی محتوی کتاب های درسی به عنوان اصلی ترین رسانه آموزشی در دسترس دانش آموز ، در ایران هم در زمینه های آموزش های شهروندی، محتوای درسی در نظام آموزش وپرورش بیشتر به تربیت شهروند ملی و با هدف تقویت انسجام ملی تاکید میگردد.و این نقطه تقابل سند ۲۰۳۰ با سند تحول بنیادین است ، در سند ۲۰۳۰  هدف نهایی تربیت شهروند جهانی است ودر سند تحول بنیادین تریبت شهروند ملی با آموزه های دینی است. واز این منظر مخالفت هایی نسبت به پذیرش این سند بین المللی صورت گرفته است.با توجه به مشکلاتی که از نوع ، اتفاق تعرض به دانش آموزان در منطقه ۲ تهران و قبل از موضوع تجاوز  سعید طوسی یکی از تاکیدات مهم این سند “ فرصت برابری آموزش جنسیتی دانش آموزان دختر وپسر “ است . و بعد از اتفاق تاسف بار پانزده دانش آموز منطقه ۲ تهران ، سیلی از انتقادات مبنی بر اینکه چرا در مدارس دانش آموز با موضوعات و مفاهیم جنسی آشنا نمی شود.  و اکثریت منتقدان وقوع این رویداد زشت و غیراخلاقی را ناشی از خلا اموزش جنسی در مدارس بیان نمودند .سال گذشته هم با رسانه ایی شدن موضوع سند یونسکو ، خیل عظیمی از واکنش ها همراه با تهدید از سوی نهادهایی که وابسته به سازمانهای مرتبط با ایديولوژی حاکم بر سیاستهای آموزشی ، فرهنگی و اجتماعی بودند ، صورت گرفت و با این تهدیدها و هشدارهای مراجع مذهبی و وفقهی ، دولت که مجری تعهدات حکومت در تفاهم نامه ها ، مقاوله نامه ها و اسناد سازمانهای بین المللی که با عضویت در آنها متعهد به اجرای مفاد سند ۲۰۳۰  یونسکو است ، از اجرای آن عقب نشینی نمود و خلا این عقب نشینی ، تکرار موضوعاتی همچون موضوع تعرض به پانزده دانش آموزتوسط یکی از پرسنل مدرسه و تجاوز سعید طوسی خواهیم بود و ناگفته نماند بخشی از اتفاقات بدلیل حفظ آبرو و حیثیت خانواده و دانش آموز و یا تهدید و ارعاب و تطمیع فرد آسیب دیده علنی  و پیگیری نمی شوند .خلا عدم اجرای سند یونسکو ، عواقب جبران ناپذیری درآمادگی شهروندانی متناسب با معیارهای فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و همگام با شهروندی مفید به با خواهد آورد .سند یونسکو از جامعیت  فراگیر در موضوعات مختلف برخوردار است که آموزش جنسیتی یک وجه آن می باشد.

 آماده کردن شهروندانی آگاه و پرسشگر از ویژگیهای برجسته این سند می باشد و این معیار آگاهی و پرسشگری شهروند یکی از حساسیت های حکومت هایی است که نا آگاهی و اطاعت کورکورانه و محض از دلایل تداوم حاکمیت آنها و استثمارمردم و عدم توجه به معیارها و شاخص های بین المللی در موضوعات حقوق بشری ، استاندارهای زندگی همراه با برخورداری از رفاه و آسایش از سیاستهای تثبیت شده آنها در پوششی عوامانه و فرببکارانه برای تداوم حکومت می باشد . بر اقشار آگاه و متعهد بر حساسیت به ، فرزندان ، خانواده ، خویشاوندان وهمشهریان و هم وطنان و یک کلام به کشورهستند در آگاهی دادن سند یونسکو و مفاهیم و اهداف آن تعلل نکنند تا شهروندان آگاه برای آینده ایران داشته باشیم .

 

کرونا و ما

سحر حاجی قادری مرحومی

جهان امروز درگیر بحرانی به نام کرونا شده‌ است و همه کشورها دنبال راهکارها و عملکردهایی مدیریتی برای عبور از این بحران جهانی هستند. دراین میان، جامعه جهانی به این نتیجه رسیده که با این بحران صرفاً نمیتوان به عنوان یک بحران طبیعی برخورد کند و سیاست ‌گذاری‌های نادرست اقتصادی اجتماعی سیاسی و فرهنگی از طرف ساختار قدرت میتواند به تشدید این بحران وسعت بیشتری بدهدبنابراین برای مقابله با این بحران شهرهایی و خانه هایی و همینطورافراد و حتی کشورهایی چون چین با ۹ میلیون جمعیت به طور کامل وارد قرنطینه شدند و یا راهکارها و تدابیر سختگیرانه ای را وضع کرده اند.اما درایران به دلیل انکار اولیه وجود کرونا و عدم شفافیت با جامعه و برخوردهای سوء مدیریتی، وضعیت کرونا و جلوگیری از شیوع آن بسیار وخیمتر از آن چه باید می بود شددر حالی که کرونا در حال گسترش در ایران بود، جمهوری اسلامی برای پررونق نشان دادن راهپیمایی ۲۲ بهمن و انتخابات مجلس، وجود کرنا را انکار کرد و به آگاه رسانی و پیشگیری نپرداخت. به جای آن کالاهای بهداشتی مورد نیاز را به چین ‌فرستاد و ... ابتدا به دلیل حضور صدها طلبه چینی در حوزه های علمیه قم این شهر به نخستین مرکز شیوع کرنا تبدیل شد اما بی‌کفایتی و پنهان‌ کاری همیشگی مسئولین و همینطور اولویت دادن به دگم‌های و خرافاتهای مذهبی به جای منافع ملی وترجیح  دادن به توهمات آیت‌الله‌ها به جای نظرات کارشناسی وعلمی باعث شد مسئولین مانع از قرنطینه قم شوند و این شروع آلوده شدن شهرهای دیگر گردید.سالیان زیاد تفسیرهای اشتباه از شفا دهندگی اسلام و سوء استفاده از این پدیده علمی که تمرکز روحی و افزایش قدرت روحی روانی (آنچه معنویات خوانده میشود) میتواند در بیمار نوعی مقاومت ایجاد کند و سیستم ایمنی بدن تقویت شود، باعث به وجود آمدن خرافه هایی شده که جمهوری اسلامی به خوبی از آن سوء استفاده میکند.

با همین نگرش که اماکن متبرکه درمان بخش و شفا دهنده هستند از بسته شدن آنها ممانعت به عمل آمد ولی بعد از مدت کمی این واقعیت‌های عینی و تجربی نشان داد که حرم‌ها در این شرایط نه  تنها نجات‌بخش نیستند بلکه خطرناکند و باعث گسترش بیماری و مرگ‌ ومیر می‌شوند. این اماکن حتی در شرایط عادی هم در صورتی که معیارهای بهداشتی و سلامت رعایت نشود مشکل سازخواهند بود.

خود ائمه هم  بر اساس روایت‌های تاریخی در برابر امراض زمانه خودشان آسیب‌پذیر بودند و مصونیت نداشتند. هنوز دامنه بحران زیستی و اجتماعی و سیاسی اقتصادیی که شیوع گسترده کرونا در ایران ایجاد کرده، به طور کامل آشکار نشده است ولی آن چه بیش از پیش روشن شده  بی خاصیت بودن این اعتقاد است که امامزاده ها و زیارتگاه ها شفا دهنده هستند.

تأثیر ماندگار اتفاقات این ایام ، اصلاح یک ذهنیت غلط فرهنگی، تقویت خرافه‌زدایی در جامعه و گامی در ارتقاء فهم و اعتقادات و بهداشت عمومی جامعه خواهد بود.

هنوز برغم انتقادات  کاربران شبکه‌های اجتماعی و همینطور درخواست مقام‌های محلی برای قرنطینه کردن استانی و کنترل و اِعمال محدودیت‌های سخت‌گیرانه مسافرتی و ... حسن روحانی روز یکشنبه ۲۵ اسفند گفت: «ما چیزی به نام قرنطینه نداریم اصلا. اینکه شایع شده که در تهران یا در بعضی از شهرها برخی از فروشگاه‌ها برخی از مشاغل تحت قرنطینه قرار می‌گیرند، یک چنین چیزی اصلا وجود ندارد و نه امروز قرنطینه است، نه در ایام عید نوروز قرنطینه است، نه بعدش نه قبلش» .

هم اکنون در حالی که خبرگزاری های مختلف آمار قربانیان کرونا در ایران را نزدیک به دو هزار نفر میدانند اما آمار رسمی که از سوی وزارت بهداشت و همینطور صدا و سیمای جمهوری اسلامی اعلام شده غیر شفاف و غیر واقعی است و سازمان بهداشت جهانی آماری که جمهوری اسلامی میدهد را نا معتبر میداندآنچه امروز ما در ایران شاهد آن هستیم، قتل یک ملت توسط یک نظام توتالیتر و ناکارآمد است.خامنه‌ای در حالی که خود را قرنطینه کرده و در حیاط کاخش بدون حضور دیگران درخت می‌کارد، از قرنطینه کردن ابا دارد و به سفیدنمایی وضع موجود می‌پردازد و به مردم دعا و عبادت توصیه می‌کند.اما راه کار هرگز دعا و عبادت نبوده و نیست.

میبایست از فعالیت‌های غیرضروری اداری و تجاری در سراسر کشورممانعت کرد و به قرنطینه شهرهای به شدت آلوده دست زد کاری که  جمهوری اسلامی از آن سر باز می‌زنددر شرایط کنونی مطالبه‌گری از دولت به عنوان نهاد وجود مسئول سیاستگذاری اجتماعی حل موقت برای گذار از این نشان دهنده قدرت مردم برای عبور از بحران است.

طبعا اگر کاری در جهت کنترل این بیماری صورت نگیرد با یک فاجعه انسانی و اجتماعی در ابعادی بسیار بزرگتر از چیزی که اکنون با آن مواجه هستیم رو به رو خواهیم شد.

بنابراین راه‌ مقابله با این بحران ویروسی همکاری کل جامعه برای تغییر دادن برخی عادت‌هاست و پذیرفتن ذهنی و عملی شماری از محدودیت‌هاناکارامدی مدیریتی حاکمیت ورود به مرحله سخت آزمون را سخت‌تر از بسیاری از کشورها خواهد کرد و هر چند آرامش و اطمینان‌ دادن به مردم در جهت تدارکات و تمهیدات لازم، کسب آمادگی و فراهم آوردن زیرساخت ها و تمهیدات برای وضعیت‌های دشوارتر، تمهیدات دیجیتالی برای تأمین حداقل‌های زندگی و معیشتی و آموزشی، فراخواندن مردم به رعایت بهداشت، لغو اجتماعات و همایش‌ها و بستن مدارس و دانشگاه‌ها و قرنطینه شهرهایی که به‌شدت شمار مبتلایان در آن بالاست، تعطیل و تعویق فعالیت‌های عمومی وظیفه دولتی بوده که به آنها اهمیت نداده اما با استفاده از فضای مجازی، خود مردم با مسئولیت پذیری و رفتار مسئولانه، بهتر از هر سیستمی میتوانند به هم اطلاع رسانی کنند، آموزش بدهند، اطلاعات، تجربیات و اخبار خود را شیر کنند و به قرنطینه خانگی و فعالیتهای مفید در این ایام به دیگران انگیزه  بدهند و تشویق کنند تا موفقیت در مهار آسیب رسانی کرنا را تسریع کنند.

آی  ای آزادی؛

تنظیم: شکوفه دهبزرگی

آی  ای آزادی؛
اگر روزی به سرزمین ما رسیدی
در قالب پیرمردی سیاه پوش؛

با ریش سفید و عبای سیاه ؛

با لهجه ای غریب و فرهنگی عرب و چشمانی سرد نیا
برایمان از مرگ نگو
به گورستان نرو
گورستان پایان است ؛

نباید آغاز باشد
این بار توی دهان هیچ کس نزن
وعده تو خالی نده؛

نفت را بر سر سفره ها نیار؛
نان را بر سر سفره هایمان باقی بگذار
از آب و برق مجانی نگو؛

از تلاش انسانی بگو
از سازندگی و آبادانی بگو؛

از تعهد کور بگو
از تخصص و دانش و شور بگو
آی ای آزادی
اگر روزی به سرزمین ما رسیدی؛

با شادی بیا؛با شادی بیا
با چادر سیاه و تحجر و ریش نیا؛

با آواز و موسیقی و رنگ بیا
با تفنگ های بزرگ در دست کودکان کوچک نیا
با گل و بوسه و کتاب بیا؛

از تقوا و جنگ و شهادت نگو
از انسانیت و صلح و شهامت بگو
برایمان از زندگی بگو؛

از پنجره های باز بگو
دل های ما را با نسیم آشتی بده؛

با دوستی و عشق آشنایمان کن
به ما شان انسان بودن را بیاموز
؛به ما بیاموز که چگونه زندگی کنیم
چگونه مردن را به وقت خود خواهیم آموخت
ای آزادی؛ ای آزادی
اگر  به سرزمین ما رسیدی

بر قلب های عاشق ما قدم بگذار؛

مهرت را بر دل های ما بیفکن

تا آزادگی در درون ما بجوشد
و تو را با هیچ چیز دیگر تاخت نزنیم
با هر نفس یادمان بماند که تو از نفس عزیزتری
تا بدانیم که آزادی یک نعمت نیست؛

یک مسئولیت است
به ما بیاموز که داشتن و نگه داشتن تو آسان نیست
ما را با خودت آشنا کن؛

ما از تو چیز زیادی نمیدانیم
ما فقط نامت را زمزمه کرده ایم.
ای نادیده ترین؛ ای نادیده ترین
ما به وسعت یک تاریخ از تو محروم مانده ایم
هان ای آزادی
اگر به سرزمین ما آمدی،

 با آگاهی بیا ،

تا بر دروازه های این شهر

تو را با شمشیر گردن نزنیم؛
تا در حافظه کند تاریخ نگداریم تو را از ما بدزدند
آخر میدانی؟

بهای قدم های تو بر این خاک؛

خون خوب ترین فرزندان این سرزمین بوده است؛

بهای تو سنگین ترین بهای دنیاست
پس اینبار ،

با آگاهی بیا                                                          با آگاهی بیا

 

تضاد حقوق بشر با اسلام

احمد حاجی قادری مرحومی

پس از آنکه جنگ جهانی دوم با بیش از ۶۰ ملییون کشته و تمام آوارگی، فراغ، درد و زخم و ویرانی که با خود به همراه داشت به پایان رسید، مقدمات تنظیم سندی در دستور کار سازمان ملل متحد قرار گرفت که بتواند احترام به بنیادی ترین حقوق انسان، آنهم تحت هر شرایطی را سرلوحه جهان مدرن سازد. اعلامیه جهانی حقوق بشر در سی ماده که در۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ به تصویب رسید در واقع حامل یک میراث بشری است که بر دفاع از “حرمت ذاتی آدمی و حقوق برابر و سلب ناپذیر تمامی اعضای خانواده ی بشری بر بنیان آزادی، عدالت و صلح در جهان تاکید می کند”. بر پایه همین منشور جهانی است که در سال های بعد در سازمان ملل متحد از جمله دو میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی به تصویب رسید که کشورهای امضاء کننده آن را ملزم به رعایت استارداردهای جهان در این زمینه می سازد.

اگرچه ایران از جمله امضاء کنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر است، اما متاسفانه حکومت های حاکم و احزاب و جریانات سیاسی با فرهنگ و ارزش های حقوق بشری بیگانه بوده یا در عمل به آن بی اعتنائی کرده یا آن را نقض کرده اند.زمانی که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ موج اعدام وابستگان به نظام شاهنشاهی شروع شد جریانات سیاسی، احزاب و گروه های مختلف، رسانه های همگانی و به دنبال آنها مردم، با شادی از آن استقبال کردند. پس از آن شاهد کشتار مردم در کردستان و ترکمن صحرا و اهواز بودیم و به دنبال آن موج اعدام قاچا قچیان مواد مخدر، دستگیری و شکنجه و اعدام مخالفین سیاسی و معتقدان به دیگر ادیان و باورها، از جمله بهائیان نیز تا امروز ادامه دارد. اگر در کشور و جامعه ای ارزش های حقوق بشری حاکم نباشد یا باورعمومی نسبت به آن، جنبه غالب نداشته باشد و یا نیروهای سیاسی و رسانه ها در عمل به آن پای بند نباشند، آن جامعه نمی تواند هیچ گاه به آزادی و دمکراسی برسد. این حقیقت ساده، همان چیزی بود که ما، اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران در آغاز حاکمیت جمهوری اسلامی، نسبت به آن ناآگاه بودیم یا نسبت به شناخت و اهمیت دادن به آن غفلت کردیم. “خمینی رهبر” انقلاب از همان اول واضح و روشن گفت که حقوق بشر را قبول ندارد، زیرا آن را یک دستاورد غربی می داند. با وجودی که او با الهام از قران و اسلام کشتار مخالفین و دگر اندیشان را نوید می داد، چقدر به آن اعتراض شد؟

به چند نمونه زیر ازسخنان خمینی “رهبر و بنیانگذار”جمهوری اسلامی دقت کنید:اگر چوبه های دار بر پا کرده بودیم اینطور نمی شد.

اعدام در ملاء عام اگر نباشد، انقلابی نیستیم.

همه حزب ها را باید ممنوع می کردیم. یک حزب، آنهم حزب الله.

باید همه نوشته هائی که بر علیه اسلام و پیامبر باشد را از بین ببریم.

جمهوری اسلامی نه یک حرف کم، نه یک حرف زیاد.

بی حجابی یعنی فحشا آزاد باشد.

اسلام پوست زن ها را می کند.

براستی چه تعداد از مردم ایران آنزمان این حرف ها و سیاست و آینده ای که با آن رقم می خورد را درست فهم کرده و متوجه آن بودند؟

نیروهای سیاسی چه کار کردند تا مردم، بخصوص نوجوانان هیجان زده، عمق این حرف ها را دقیق تر بفهمند؟ و امروز چقدر از مردم ایران درست متوجه هستند که خامنه ای و روحانی و چه می گویند و چه سیاست ها و آینده ای را برای مردم و کشور رقم می زنند؟ا

مروز چقدر از مردم ایران متوجه هستند که رهبران سازمان های سیاسی چه می گویند؟

چه تعدادی از مردم متوجه هستند که رسانه ها چه خط و سیاستی را پیش می برند و تحلیل و اطلاع رسانی آنها واقعا تا کجا بی طرفانه است؟ وقتی در جامعه ای آزادی نبوده و ناآگاهی حاکم باشد و زمانی که مردم نتوانند درست و بی طرفانه و فارغ از احساس و تعصب مسائل را تجزیه و تحلیل کنند و وقتی رسانه ها و منتقدین و تحلیگران آزاد نباشند، آینده یک کشور چه خواهد شد؟

چقدر خون ریخته خواهد شد و چند سال کشور به عقب خواهد رفت؟ و این چرخه ی مرگ تا کی باید ادامه داشته باشد؟

پیروان خمینی با الهام از او هزاران هزار انسان را در سه دهه گذشته در ایران دستگیر و زندانی و شکنجه کرده، یا اعدام کرده اند. امروز شکنجه و تجاوز در این رژیم به امری عادی تبدیل شده است. این رژیم به نقض سیستماتیک و گسترده حقوق بشر بسنده نکرده، بلکه اینک با سخره گرفتن آن، از “منشور حقوق شهروندی” سخن می گوید.

اگر چه گروه های اپوزیسیون ایرانی در چندین سال گذشته توجه بیشتری به حقوق بشر نشان می دهند، اما کارنامه آنها در این زمینه کاملا شفاف نیست.

تجربه چهار دهه گذشته در ایران نشان می دهد که تا زمانی که ارزش های حقوق بشری در فرهنگ و مناسبات روزانه ایرانیان” مردم، احزاب و گروه های سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی و رسانه ها وارد نشود”، و تا زمانی که فراتر از شناخت و یا اعتقاد به این ارزش ها، پایبندی و دفاع از آن به طور نسبی در زندگی روزمره فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی به امری بدیهی تبدیل نشده و الزام آوار نگردد، رسیدن به آزادی یا رسیدن به یک حکومت دمکراتیک نیز به همان درجه از نسبیت امکان پذیر نبوده یا بسیار سخت و پرهزینه خواهد شد.هر تغییری در سیستم سیاسی ایران به همان اندازه با خود “آزادی و دمکراسی” را به دنبال خواهد آورد، که بتواند در عمل پای بندی و وفاداری خود به حقوق بشر و ارزش های آن را اثبات کرده باشد. عدم توجه به تجربه ی تلخ و خونین گذشته، تنها موجب آن خواهد شد تا تحولات دمکراتیک در ایران باز هم طولانی تر شده و یا هر تغییر و تحول سیاسی با خون ریزی بیشتر و نابودی امکانات انسانی و سرمایه های ملی ایران همراه گردد.

 

خاطرات یک فاحشه‌

سحر حاج قادری مرحومی

 

سی سال قبل وقتی که ده سالم بود و پدرم من را به یک فاحشه خانه فروخت، از سربازان مست برهنه شنیدم جنگ تمام شده و به زودی مجلس آزاد مردمی تشکیل خواهد شد.

آن روز جمهوری خوا‌هان به حکومت رسیدند و من همچنان یک فاحشه بودم.

چند سال بعد مجلس به دست سوسیال دموکرات‌ها افتاد.

مردم در خیابان ها میرقصیدند و آواز میخواندند و من همچنان یک فاحشه بودم.

بعد از آن قدرت به دست فاشیست ها افتاد و مردم میگفتند دوران وحشت فرارسیده و من همچنان یک فاحشه بودم.

بعد از آن انقلاب دیگری شد

و از چریک فدایی نیمه لختی که در آغوشم آروغ میزد شنیدم همه‌ی آن فاشیست‌ها را اعدام کرده‌اند.

من اعتنایی به حرف‌های یک پیرمرد مست نکردم چون من همچنان یک فاحشه بودم.

پس از آن اصلاح طلب‌ها حکومت را در دست گرفتند و فاحشه خانه‌ی ما بسته شد و من شنیدم که هفتصد فاحشه خانه دیگر تعطیل شده‌اند.

خانه ما را با حکم رسمی مهر و موم و ما را به جایی جدید منتقل کردند و من همچنان یک فاحشه بودم.

سپس شنیدم که جمهوری‌خواه‌ها دوباره قدرت را در دست گرفته‌اند و از این به بعد خود مردم کشورشان را اداره خواهند کرد و من همچنان یک فاحشه بودم.

امروز در آستانه چهل سالگی پیروزی‌ها و شکست‌های سیاسی بسیاری را دیده‌ام و من همچنان یک فاحشه‌ام.

و اکنون عده‌ای با یک صندوق بزرگ وارد خانه‌ام شده‌اند.

آنها میگویند باید در سرنوشت سیاسی کشورم سهیم باشم. آنها خنده ‌دارترین آدم‌هایی هستند که بعد از سی سال فاحشگی ملاقات کرده‌ام؛ چرا که به هر حال من یک فاحشه‌ام و آنها از من میخواهند که بگویم دوست دارم.

زیر نظر کدام نظام سیاسی یک فاحشه باشم؟

چرا گرانی ؟

اکبر قبادی چقاکبودی

در این روزها که جو بازار متلاطم و ملتهب است کارشناسان اقتصادی بسیاری از لزوم حذف اقتصاد دستوری و رقم خوردن قیمتها در بازار آزاد سخن گفته اند و مضرات بیشماری برای اقتصاد دستوری بر شمرده و به دولت متذکر شده و گفته اند از خر شیطان پایین بیاید و به حکمت مطلقه آزموده را آزمودن خطاست ایمان بیاورد، اما ای کاش این کارشناسان محترم کمی انصاف ب خرج میداده و این را مدنظر قرار میدادند که ترک عادت موجب مرض است! و یک تنه به قاضی نمیرفتنداوج تلاشهای دولت های محترم در سالهای اخیر در طرحی موسوم به هدفمندسازی یارانه ها خلاصه میشد که خیلی ساده میتوان اینچنین تعریفش کرد: ( حذف تدریجی یارانه ها و فروش اقلام مشمول دریافت یارانه به مصرف کننده داخلی و  خارجی با قیمت ازاد به منظور تامین منابع مالی بیشتر برای دولت). در همان فاز اول اجرای این طرح دو نشانه از شکست ان به رویت همگان رسید

۱جهش قیمت دلار از ۱۱۰۰ تومان از آذر ۱۳۸۹ به 12000 تومان در مهر ۱۳۹7 را که مبارزه با آن یکی از اهداف طرح بود فراهم تر کرد . 

۲کسری ۳۲ هزار میلیارد تومانی جهت پرداخت یارانه نسبت به درآمد دولت از محل هدفمندی یارانه ها.

 اما باز هم این اتفاق منجر به تغییر رفتار دولت نشد و فاز دوم هدفمندی یارانه هایی به اجرا درآمد که فاز اولش موجب سقوط آزاد ارزش پول ملی شد، مردم را فقیرتر کرده و ناتوانی دولت در پرداخت سهم بخش تولید از محل درآمد هدفمندی یارانه ها واحدهای تولیدی را به ورطه تعطیلی و ورشکستکی کشانده که این نیز مجددا به بیکاری و فقر بیشتر دامن زده استاین که تقریبا هیچ یک از اهداف این طرح محقق نشد را میتوان در عدم برنامه ریزی صحیح و فراهم نکردن زیرساخت های لازم پیش از اجرای آن دانست فی المثل هدفمندی یارانه های برق و گاز به منظور کاهش مصرف آنها و افزایش ظرفیت صادراتی دولت برای کسب درآمد بیشتر مادامی که بزرگترین هدر دهنده آنها شبکه فرسوده توزیع انهاست یا داشتن چشم امید به بهبود قدرت خرید مردم و حق انتخاب آنها و بالا بردن سطح رقابت بین تجار و تولید کنندگان بدون تغییر نظام سنتی توزیع کالا و خدمات و تنها از رهگذر اصلاح قیمتها امری غیر عقلانی و در بسیاری از مواقع خنده دار بود.  دولت اکنون در تله ای به دام افتاده که به دست خود برپایش کرده ، از طرفی نمی تواند از شعار "به عقب بر نمی گردیم " عقب نشینی کند و از طرف دیگر همچنان به سبک و سیاق گذشته ناچار به پرداخت یارانه روی ارز و هدر دادن منابع ملی به منظور کنترل قیمت ها و تعدیل بازار است ، بازاری که دستگاه باکارآمد تعزیراتی و نظارتی توان کنترل اجناسی را که با ارز یارانه ای وارد شده و با ارز آزاد به فروش می رسند را ندارد چرا که هر جای این سد را که ترمیم می کنند آب از جای دیگری نشت کرده و امواج تورم افراد بیشتری را با خود میبرد.

 

 

در حال حاضر برای وارد کنندگانی که از ارز دولتی استفاده میکنن( چه کسانی هستند و از چه رانت هایی بهره میبرند) فروش اجناس وارداتی در داخل کشور برایشان مهم نمیباشد، به دلیل پایین بودن قدرت خرید مردم و کاهش شدید ارزش ریال روی به صادر کردن کالای وارداتی آورده و از این راه درآمد زیادی حاصل شده و همین امر باعث تورم شدید در کشور گردیده است

هاجره شانس و اقبال داشت که مُرد؛

ماهرخ غلامحسین‌پور

روایت زنان بلوچ از قتل دختر ۲۰ ساله

 خبر قتل «هاجره حسین‌بُر» روز ۲۴ اردیبهشت از سوی «کمپین فعالان بلوچ» منتشر شدگفته می‌شود او بر اثر شکستگی استخوان و ضربه به سر جان داده است. «در مقایسه با خیلی از زنان منطقه، شاید هاجره شانس و اقبال داشت که مُرد.» «یک زن در بلوچستان از شش سالگی کارش خدمت کردن است

 «این‌جا خانواده‌ها دسته جمعی زندگی می‌کنند و وقتی ازدواج می‌کنی، زن یک نفر نمی‌شوی، تو کنیز بی‌دستمزد یک طایفه می‌شوی

 پزشک گفته دخترشان زجرکش شده است چند جای بدنش شکسته و دست‌هایش را با سنگ له کرده‌‌اند. اسید به خوردش داده‌‌اند و بعد هم سعی کرده‌‌اند او را بسوزانند.

 فریبا بلوچ، فعال حقوق زنان، می‌گوید از آدم‌های آن محله شنیده است که بارها هاجره را با سر و روی خونین و مالین دیده‌اند.

وقتی به بیمارستان رسیدیم، پزشک معالجی که شیفت بود، برای ما توضیح داد که چه بلاهایی بر سر هاجره آمده بود. اما روز بعد به کلی انکار کردند

 سیستان و بلوچستان یکی از استان‌هایی است که در صدر لیست قتل‌های ناموسی قرار دارد.

خبر قتل «هاجره حسین‌بُر» روز ۲۴ اردیبهشت از سوی «کمپین فعالان بلوچ» منتشر شد. این خبر هنوز از سوی منابع رسمی تایید نشده است اما منابع محلی استان سیستان و بلوچستان مرگ هاجره ۲۰ ساله را بر اثر ضرب و شتم او از سوی همسرش تایید کرده‌اند. گفته می‌شود او بر اثر شکستگی استخوان و ضربه به سر جان داده است.

نزدیکان شوهر هاجره می‌گویند او قربانی مسايل ناموسی شده اما روایت بستگان و همسایگانش چیز دیگری است. آن‌ها از اعتیاد همسر هاجره و کتک‌ خوردن‌های دختری حرف می‌زنند که ۱۶ سالگی به خانه شوهر می‌رود، ۱۸ سالگی مادر می‌شود و ۲۰ سالگی جان می‌دهد و برای همیشه از کتک‌های شوهرش خلاص می‌شود.

 هاجره حسین‌بر، متولد اردیبهشت ۱۳۷۹، تازه ۲۰ سالش تمام شده بود که کشته شد. او هفت خواهر و یک برادر داشت و ساکن شهر «گشت» بود. گشت شهری است بین «خاش» و «سراوان» و ۶۵ کیلومتر با سراوان فاصله دارد.

تا کلاس سوم راهنمایی فرصت درس خواندن به او دادند. ۱۶ ساله بود که خانواده «گمشادزهی» برای پسر نوجوان‌شان که چندان هم بزرگ‌تر از هاجره نبود، رفتند خواستگاری. پدر هاجره این وصلت را پذیرفت و او به خانه بخت رفت تا به خانواده همسرش خدمت کند.
«منیره» که در همسایگی خانه هاجره زندگی می‌کند، می‌گوید در مقایسه با خیلی از زنان منطقه، شاید هاجره شانس و اقبال داشت که مُرد: «یک زن در بلوچستان از شش سالگی کارش خدمت کردن است. فرقی هم نمی‌کند خانه پدر باشد یا خانه همسر. با این تفاوت که خانه پدری شاید کمتر جانش به مخاطره بیفتد. این‌جا خانواده‌ها دسته جمعی زندگی می‌کنند و وقتی ازدواج می‌کنی، زن یک نفر نمی‌شوی، تو کنیز بی‌دستمزد یک طایفه می‌شوی. زن این‌جا یعنی موجودی که باید بنشیند و بردارد و بپزد و زیرپای همه را رفت و روب کند و مدام کتک بخورد. اگر زنی به این وظایفش تن ندهد، او را متمرد می‌دانند و تحت فشار روانی، وادار به تسلیم می‌کنند.»

منیره جزو اقلیت زنان شاغل شهر است. او می‌گوید هاجره زن با خدایی بود: «قرآن می‌خواند، روزه می‌گرفت و مراقب رخت و لباسش بود. حالا می‌گویند به خاطر ناموس کشته شده است. این‌جا هر مردی دلش خواست، زنش را می‌کشد و بعد هم می‌گوید برای ناموس کشته است. هم برای خودش آبرو و بهانه قتل درست می‌کند، هم آبروی زن بیچاره و خاندانش را به باد می‌دهد.»

هاجره چندین بار پیغام و پسغام فرستاده بود برای پدرش که بیایید مرا ببرید؛ اگر نیایید، آخرش یک روز مرده مرا برمی‌گردانید خانه. حتی به گفته منیره، او یک روز به برادرش گفته بود مرا بد می‌کشند، شرحه شرحه‌‌ام می‌کنند.

کسی به درستی نمی‌داند اختلاف هاجره و همسرش بر سر چه بوده و هیچ منبع دولتی تایید نکرده که هاجره به قتل رسیده یا قاتلش چه کسی است. اما یکی از ماموران کلانتری سراوان در پاسخ به تلفن خبرنگار «ایران‌وایر» می‌گوید روز گذشته دو متهمی که در مورد مرگ این زن تحت پی‌گرد بودند، دستگیر شدند و هم اکنون تحقیقات ادامه دارد. او می‌گوید در جریان تحقیقات هستند و مجاز به اظهار نظر در مورد جریان پرونده نیستند.

«بصیر حسین‌بر»، از اقوام نزدیک هاجره می‌گوید آن‌ها تردیدی ندارند که او کشته شده است. پزشک بیمارستان سراوان به آن‌ها گفته دخترشان زجرکش شده است چند جای بدنش، از جمله دست راست و پای چپش شکسته، یکی از مهره‌های گردنش به شدت آسیب دیده و دست‌هایش را با سنگ له کرده‌‌اند. اسید به خوردش داده‌‌اند و بعد هم سعی کرده‌‌اند او را بسوزانند..به گفته این عضو خانواده هاجره، او همیشه از کارهای خلافی که همسرش انجام می‌داده، شکایت می‌کرده است: «بارها سعی کرده بود همسرش را با نصیحت و مهربانی به مسیر درست بکشاند و در نهایت هم تهدید کرده بود که اگر به راه راست برنگردد، یا او را لو خواهد داد یا حداقل گزارش رفتارش را به گوش بزرگ طایفه خواهد رساند.»

یک کاربر توییتر ساکن شهر سراوان که مایل به ذکر نامش نیست، به «ایران‌وایر» می‌گوید بعد از انتشار عکس هاجره، از دو خانواده هاجره و همسرش با او تماس گرفته‌‌ و تهدید کرده‌‌اند که باید عکس آن زن را حذف کند.منیره همان حوالی خانه هاجره زندگی می‌کند. او در مورد قتل‌های ناموسی در بلوچستان می‌گوید: «تا اسم ناموس می‌آید، دهان‌ها دوخته می‌شود. کسی جرات دفاع و اظهار نظر ندارد. کسی زحمت تحقیق به خودش نمی‌دهد. داغ ننگ ناموس، هر قساوتی را توجیه می‌کند. کسی نمی‌پرسد دختری که کلفت خانه شوهر بود، از در خانه بیرون نمی‌آمد و صبح علی‌الطوع خدمت می‌کرد تا دم غروب و هیچ کدام از همسایه‌ها حتی رفت و آمد معمولی ‌‌او را نمی‌دیدند، نه میهمانی می‌رفت و نه فراغتی داشت، چه طور یک باره مستحق مرگ می‌شود؟ گفتن این کلمه تنها راه نجات نام و آوازه کسی است که با قساوت دست به قتل زده است. بعد هم سرش را بالا می‌گیرد و توی محله می‌چرخد و به خاطر خوش غیرتی تمجید می‌شود.»

«فریبا بلوچ» از فعالان حقوق زنان است. او یک سال پیش از بلوچستان به لندن مهاجرت کرده و چون با درد زنان بلوچستان آشنا است، پی‌گیر جریان هاجره و پرونده‌‌اش شده است. او به «ایران‌وایر» می‌گوید در آن منطقه آمار قتل‌هایی که در پی خشونت‌های بی‌حد و حساب خانوادگی رخ می‌دهند، بسیار بالا است: «اکثریت دختران بلوچ گرفتار شرایطی هستند که هاجره بود. هاجره بارها به نزدیکانش هشدار داده بود. او پیش‌بینی مرگش را می‌کرد و به خانه پدرش پناه می‌برد ولی هر بار با میانجی‌گری بزرگان خانواده به خانه همسرش بازگردانده می‌شد.»

فریبا بلوچ می‌گوید از آدم‌های آن محله شنیده است که بارها هاجره را با سر و روی خونین و مالین دیده‌اند. حتی در یک مورد یکی از همسایه‌ها شاهد بوده است که او را با سیم داغ تنبیه کرده بودند. با این همه، بزرگان دو طرف قول می‌دادند که درست می‌شود و از هاجره درخواست می‌کردند که صبور و بردبار باشد.

منیره هم اظهارات فریبا را تایید می‌کند. او می‌گوید دقایقی از افطار نگذشته، «اسماعیل» هاجره را کشان کشان با خودش از خانه برده و چند ساعت بعد بدن شرحه شرحه شده‌‌اش را جلوی در ورودی بیمارستان رها و فرار ‌کرده است.

یک پرستار بیمارستان به فریبا بلوچ گفته است وقتی هاجره را به آن‌جا منتقل کرده بودند، اثر سوختگی ناشی از اسید در مجاری گوارشی قربانی دیده ‌شده است.

همان دقایق اولیه متوجه می‌شوند سطح هوشیاری هاجره پایین است و به سختی نفس می‌کشد. پوست سرش پر بوده است از خارهای بیابان و هر دو دستش را با سنگ، لت و کوب کرده بودند.به گفته این پرستار، به خاطر خوراندن اسید، هیچ دندانی در دهان هاجره باقی نمانده بوده و بسیاری از استخوان‌هایش بر اثر ضرب و شتم شکسته بودند.

ادامه دارد

آزادی قلم و حق بیان اندیشه

سحر حاج قادری مرحومی

آزادی بیان یکی از با ارزش ترین و گرامیترین اصول یک جامعه ی آزاد می باشد و در یک مبارزه ی متداوم با دولت های ستمگری است که در حال تلاش برای حفظ موجودیت خود هستند.

نگاهی به آزادی بیان و آزادی مطبوعات در نقاط مختلف دنیا نشان می دهد جمهوری اسلامی ایران در رتبه ی ۱۷۰در میان ۱۸۰ کشور موجود در رتبه بندی قرار دارد. بر اساس بررسی‌های سازمان گزارشگران بدون مرز، وضعیت آزادی بیان در ایران و شرایط کار روزنامه‌نگاران و شهروند-خبرنگارهای ایرانی در "وضعیت سیاه" قرار دارد که بدترین شکل وضعیت آزادی بیان از نظر این سازمان است.ایران در این رده‌بندی یازدهمین کشور جهان از نظر بد بودن وضعیت آزادی بیان است.گزارشگران بدون مرز می‌گوید که بازداشت روزنامه‌نگاران و شهروند-خبرنگاران در ایران در سال  ۱۳۹۸ افزایش داشته و به طور مشخص با کسانی که در شبکه‌های اجتماعی فعالیت می‌کنند، برخورد می‌شود.ضمن اینکه ایران همچنان یکی از بزرگترین زندان‌های روزنامه‌نگاران در جهان است.به گفته این سازمان، دو سوم این زندانیان، شهروند-خبرنگاران ایرانی هستند که هدف "سرکوب‌های ویژه سپاه پاسداران و سازمان اطلاعاتش" قرار می‌گیرند.در آخرین گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز با اشاره به بررسی دیگری که اخیرا درباره وضعیت روزنامه‌نگاران ایران در ۴۰ سال گذشته منتشر شده، آمده است که در فاصله سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۸۸ خورشیدی، دست‌کم ۸۶۰ روزنامه‌نگار و شهروند-خبرنگار "بازداشت، زندانی یا حتی اعدام شده‌اند."به گفته ی گزارشگران بدون مرز تعقیب و تحقیر روزنامه نگاران بخشی از فرهنگ سیاسی صاحب منصبان جمهوری اسلامی برای سالیان متمادی بوده و هست و رژیم در حال قدرت گیری پیوسته بوسیله ی آزار و اذیت اهالی رسانه می باشد.نگاهی مختصر به تاریخ دولت های ایرانی ایران تاریخی طولانی از خشونت را تجربه کرده است که تاریخ معاصر نیز هیچ نشانی از تغییر ندارد.نگاهی اجمالی به تاریخ دولت های ایرانی،تمدن و فرهنگ خاص و متمایز ایرانی که به ۵۵۰ سال پیش از میلاد باز می گردد را نمایان می سازد.ایران فراز و نشیب بسیاری از حکومت ها از جمله ساسانیان،صفویان،قاجار و پهلوی را به چشم دیده است و این انتقال قدرت تا به امروز متوقف نشده است.در سال ۱۳۳۰مردم ایران در یکی از اولین تلاش های دموکراتیک معاصر خود برای قدمی به سمت دموکراسی و جامعه ای آزادتر،محمد مصدق را برگزیدند.این درحالیست که وقتی او به قدرت رسید صنعت ملی شدن نفت را کلید زد،این بدان معنی بود که شرکت های نفت بریتانیایی باید بیرون رانده می شدند که گهگاه با خشونت همراه بود.در همان سال همکاری سازمان اطلاعات ایالات متحده، دولت بریتانیا و ارتش ایران به سقوط مصدق و دوباره به قدرت رسیدن رژیم ستمگر شاه برای دسترسی بهتر به منابع نفتی ایران انجامید.این انتقال قدرت یک تغییر بسیار مهم برای آزادی ایرانیان و روابط ایران و ایالات متحده بود.کودتای ۲۸ مرداد مسلما یک تنزل در مسیر پیشرفت سیاسی ایران بود،بسیار غم انگیز است که بدانیم که اگر دولت دموکراتیک ایران توسط CIA از بین نرفته بود،ایران در زمینه ی آزادی بیان چقدر میتوانست بهتر باشد.انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ فصل جدیدی از اتفاقات را رقم زد.از منع دانشجویان از تحصیل بدلیل باور های سیاسی آنها گرفته تا شلیک مستقیم به معترضین و تعطیل کردن انتشارات نشان دهنده ی این است که رژیم جمهوری اسلامی برای خاموش کردن شعله ی آزادی بیان و ساکت نمودن مطبوعات تلاش می کند.به گزارش دیده بان حقوق بشر فیلتر کردن وبسایت ها،کم کردن سرعت اینترنت و اخلال و پارازیت در ماهواره های خارجی تنها بخشی از تخلفات حکومت علیه فعالین و سرکوب آزادی بیان می باشد.محمود احمدی نژاد ششمین رئیس جمهور ایران به سرکوب آزادی بیان و نقض حقوق شهروندان ایرانی به وسیله ی خشونت شناخته شده است.

آزادی بیان در ایران

تظاهر کنندگان،فعالین و حتی روزنامه نگاران کسانی که حکومت را به چالش بکشند خود را در معرض خطر بزرگی قرار میدهند.امروز در ایران آزادی بیان و از همه مهمتر آزادی بعد از بیان عقیده به هیچ عنوان وجود ندارد.این در حالیست که بدلیل فراگیر شدن اینترنت هر روز کانال های بیشتر و بیشتری با مضمون طرح عقاید در دسترس قرار می گیرند.یکی از کلیدی ترین فاکتور های جامعه آزاد توانایی اعتراض پی در پی به حکومت کشور برای ایجاد تغییر و یا حداقل شنیده شدن و یا صدای خود را به گوش حکومت رساندن است.متاسفانه در ایران رفتارهای این چنینی میتواند پیامد های وخیمی در پی داشته باشد.

یکی از خونین ترین موارد نقض آزادی بیان در ایران در زمان انتخابات سال ۸۸ بود؛زمانیکه نیروهای امنیتی به معترضین آتش گشودند.دهها هزار معترض از ممنوعیت اعتراض به شناخته شدن محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور سرپیچی کردند.مامورین امنیتی با آتش گلوله های جنگی ۷ نفر را کشتند و با گاز اشک آور به هزاران نفر صدمه زدند.مجله گاردین در گزارشی اعلام کرد که این بزرگترین تظاهرات در ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷ بود.یکی دیگر از جلوهای خونین سرکوب آزادی بیان و سلب حق اعتراض را می توانیم در تظاهرات آبان ماه ۱۳۹۸ ببینیم که به کشته شدن ۱۵۰۰ نفر و دستگیری هزارن نفر انجامید.

اعتراض به اشتباهات یک دولت برای داشتن توانایی تغییر بسیار ضروری است،وقتی که حق اعتراض به وسیله ی نیروهای کشنده ی امنیتی سلب می شود آزادی ضربه ی بزرگی می بیند.این در حالیست که تنها اتفاق مثبتی که از عمق این تراژدی بزرگ پدیدار می شود این است که می تواند مردم را در برابر رژیمی که مخالف آن هستند متحد کند.آنچه که ما امروز و در سالهای اخیر در چهره ی اعتراضات مردمی می بینیم تبدیل آن از یک تلاش برای بهتر شدن وضع زندگی و درخواست عدالت اجتماعی به اعتراض علیه موجودیت حکومت و سردمداران آن می باشد و این قطع ارتباط با صاحب منسبان حکومت تنها در نتیجه ی عدم وجود مجرای مناسب برای اعتراض و آزادی بیان و در نتیجه ی تجربیات تلخ این چنینی می باشد. محدودیت های این چنینی با آنچه به عنوان فاکتور های جامعه آزاد شناخته می شوند در تضاد شدید است.پیشرفت در آزادی اجتماعی بدون توانایی در اعتراض و حتی صبحت درباره آنچه در ذهن شما می گذرد-بدون ترس از دست دادن حق تحصیل و یا از دست دادن زندگی- غیر ممکن است آزادی رسانه در ایرانقطعی سراسری اینترنت در ایران در نتیجه ی اعتراضات سراسری ۲۵ آبان ۱۳۹۸ آغاز شد و تا ۳ آذر ۱۳۹۸ ادامه داشت.طی این واقعه اینترنت بین المللی از دسترس کاربران خارج شد و تنها شبکه ی ملی اینترنت قابل دسترس بود.طبق گزارش نت بلاکس میزان دسترسی اینترنت در ایران در اوج قطعی ها به ۴ در صد کاهش یافته بود.قطعی سراسری اینترنت در سال ۱۳۹۸ در ایران از پیچیده ترین و گسترده ترین قطعی های اینترنت در جهان بوده است.این واقعه بزرگترین قطعی اینترنت در تاریخ اینترنت ایران بود در مقایسه با اختلالات پیشین محدوده این قطعی گسترده تر و مدت زمان آن نیز بیشتر بود.محدوده ی قطعی تمام خاک ایران را در بر گرفت.قطع اینترنت با چنین پیچیدگی های وسیع تدارکاتی (لجستیکی) تا کنون در جهان سابقه نداشته است.نظر سنجی هایی که توسط ارگان های غیر دولتی انجام می شوند یکی از نادرترین اتفاقات در ایران است و این فهم درست از نظر اجتماع و آنچه که آنان می خواهند را بسیار دشوار می کند.از آنجایی که نظر سنجی مستقلی در ایران وجود ندارد این غیر ممکن است که بتوانیم بفهمیم مردم ایران چه می خواهند.اگر این را با تاریخ اعمال محدودیت های سنگین بر مطبوعات و رسانه جمع ببندیم خواهیم فهمید دورنمای سردمداران جمهوری اسلامی از یک جامعه ساکت و غافل از حقوق انسانی خود چیست.

بر اساس آخرین گزارشات ایران پس از چین،ترکیه،عربستان سعودی و مصر هم ردیف کشورهای دیگری همچون اریتره و ویتنام بدترین زندان روزنامه نگاران نامبرده شده است.احکام صادره برای روزنامه نگاران توسط جمهوری اسلامی از بحث برانگیزترین موضوعات است.موارد بسیاری وجود دارد که روزنامه نگاران بدلیل محتوای مطالبی که منتشر می کنند به اعدام محکوم شده اند.می توان به عنوان یک مثال کوچک به احکام صادره برای سعید ملک پور طراح وبسایت،احمد رضا هاشم پور و مهدی علیزاده طنز نویس و فعال سایبری اشاره نمود که به مجازات اعدام محکوم شدند.اختناق آزادی بیان نمی تواند برای همیشه زنده بماند و در نهایت آزادی بیان همه شمول خواهد شد.این خبر خوبی برای آن دسته از مردم ایران می باشد که در حال مبارزه با رژیم ستمگر جمهوری اسلامی است که آزادی بیان را به حداقل مطلق محدود کرده است.

موسسین و هیئت تحریریه:  

احمد حاجی قادری مرحومی

سحر حاجی قادری مرحومی

حلیمه حسن سوری

مصطفی حاجی قادری مرحومی

مدیر مسئول:

                احمد حاجی قادر مرحومی

سردبیر:

سحر حاجی قادری مرحومی

ویرایش، چاپ و انتشار

حلیمه حسن سوری

مصطفی حاجی قادری مرحومی

ارتباط و تماس با ما:

مدیر مسئول و سردبیر

Email:

Sanahajighaderi@gmail.com

ahmadhajighadermarhomi@gmail.com

   

Tel.:

0۰۴۹17624430633

0049152185557551

آدرس پستی:

Alte Rathausstraße 40a

Twist 49767

Deutschland

 

ارزش هر شماره یک یورو

یادآوری:

- نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه می باشد.

- این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ محدودیتی  آزاد می داند.  

قدرت حق

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  دادگاه تجدیدنظر؛ بنجامین بریر به ۸ سال و ۸ ماه حبس محکوم شد خبرگزاری هرانا – شعبه ۷